ستاره‌ے بی بدیل

ساخت وبلاگ
یاحبیبَ:
بانوی لحظه های خوش زدندگی‌ے من،راهی که باید برویم را رفتیم ،  اشکهایی که باید از غم دلتنگی و دوری
  میریختیم ، را ریختیم ، سختی هایی که باید در لحظه های عاشقی
میکشیدیم ، را کشیدیم ، هنوز هم راه نفسگیری تا پایان مانده است.حبیبه‌ے زیبای من،هر چه بود از تاریکی گذشتیم ، عاشق ماندیم و عاشقانه به پای هم
نشستیم.ستاره‌ے بی بدیل‌ٱسمان قلبم
روشنایی نزدیک است عزیزم ، آن کلبه دور خانه عشق است،همین که دستت را در دستانم گذاشتی ، همین که پا به پای من تا اینجا آمدی نشان دادی که مرا دوست داری.بیشتراز هر کسی،وچ شیرین است دوست داشتنت،من نیز روشنایی را دوست دارم ، زیرا آنجا لحظه ایست که تو را در آغوشم میفشارم و با تمام وجود با آرامش میگویم که دوستت دارم،حبیبم اندکی درنگ کن،من درحدقامت دلربای تو نیستم،قدم هایت را کوچکتر بردار،
چیزی تا پایان راه نمانده ، هنوز باید چند فصل دیگر را به عشق هم سر کنیم.
هنوز باید برگها از درختان بریزد تا به انتظارت در یک عصر پاییزی بنشینم ،
هنوز باید باران ببارد تا به یادت در زیر آن قدم بزنم ، هنوز باید درختان
شکوفه کنند تا به عشقت گلها را بچینم و هنوز باید با هم در کنار آن
آبشار خیالی عکسمان را در آغوش هم نقاشی کنیم.
کاش این نقاشی حقیقتی بود از آن روشنایی که به انتظار رسیدن به آن ،
لحظه شماری میکنیم .
تمام امیدم آنجاست که روشنایی پیداست.
آنجا که نوری است ، آغاز یک راه دوری است که برای رسیدن به آن تو را
تا اینجا در قلب خود نگه داشته ام ، و عاشقانه با تو مانده ام ، گرچه
سوخته ام ، اما با همه این غم ها ساخته ام. تو خود میدانی از ٱنچه بر من میگذرد،غم دلتنگی ات ، غم دوری ات ، ای وای از غم جدایی ات.
روشنایی نزدیک است عزیزم ، رسیدن به روشنایی ، پایان دلتنگیهاست،دوستت دارم ملکه‌ی زندگی‌ی من
+ نوشته شده در دوشنبه یکم بهمن ۱۳۹۷ ساعت 20:6 توسط بهزادرها  | 
تقدیم به حضرت عشق...
ما را در سایت تقدیم به حضرت عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : habebam بازدید : 179 تاريخ : چهارشنبه 11 فروردين 1400 ساعت: 14:40